میخوام خلاصه چیزی که معلما هستن رو تو این پست بگم. وقتی به عنوان معلم وارد
مدرسه میشی، تمام اون چیزی که بودی به یکباره میره کنار و یک دنیا مسئولیت میوفته روی دوشت. برای بچه ها فقط باید دل بسوزونی شاید اصلا آدم دلسوزی نباسی ولی به محض وارد شدن به این محیط باید بشی.چون یک دنیا پاکی و معصومیت میبینی و باهاشون همراه میشی. اینکه یک روز کامل توی مدرسه چیکار میکنی و چه تاثیری میزاری کاملا به مهارت ارتباط بستگی داره و بس! این داستان موقعی که بچه ها سن بلوغ ان خیلی جدی تر میشه و کسایی که قراره باهاشون سر و کله بزنن واقعا باید مهارت ارتباط رو در بیشترین حد ممکن داشته باشن. این شغل اصلا کار ساده ای نیست، من این رو قبل از ورود متوجه شدم ولی الان خیلی بیشتر میدونم که کار خیلی سختیه و به علاقه صد درصدی نیاز داره. اگر بر حسب علاقه و مهارت ارتباط، معلم های مدارس انتخاب بشن، جامعه از مشکلات اجتماعی رها میشه و انسان های سالم به سن استقلال وارد میشن. در نهایت میتونم بگم بیشتر کسایی که دارن توی مدرسه ها کار میکنن با تمام وجودشون فقط دارن دلسوزی میکنن با هر مقدار از مهارت و این دلسوزی شاید خیلی ویژگی درونی شون نباشه اما ناخودآگاه تبدیل به فردی دلسوز میشن. به شخصه وقتی وارد مدرسه میشم از وضعیت همکار ها (مدیر و معلم ها) خیلی افسوس میخورم و شاید معلم ها بیشترین درد رو از وضعیت نابسامان ایران میکشن چون آموزش و پرورش ریشه تمام مشکلاته!برچسبها: مدرسه
+
نوشته شده در سه شنبه سوم آبان ۱۴۰۱ساعت 19:42 توسط
| نبض درد...
ادامه مطلبما را در سایت نبض درد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : nabzehdard بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 12:06